ایران کشور کارمندان است. منظور از کارمند کسی است که برای دولت کار میکند. از هر چند نفر آشنا و فامیل و دوستمان چند نفری کارمند دولت هستند و چند نفری هم در تلاش برای کارمند شدن. اینکه در جامعهای زندگی میکنیم که از سنت عبور کرده واضح است، اما، اینکه این جامعه به مدرنیزم نرسیده است، واضحتر است و این سرگردانی باعث مشکلات عدیدهای نیز شده است.
وجود دلارهای نفتی در دهههای اصلی شکلگیری دولت و ملت، ذهنیت و روان اجتماع ایران را تنبل و رنجور بار آورده است. خامفروشی جوابی است برای تمام نیازها و سوالهای ما. هیچ دولتی نتواسته و نمیتوانسته از زیر بار روانی خامفروشی نفت فارغ شود و همیشه تمام مشکلات و مسائل با تزریق پول نفت برای فرداهایی دیگر کتمان شده است و مهمترین این نیازها و سوالات که با نفت و ذهنیت دولتی به آن جواب داده است؛ اشتغال است.
هر فردی و یا حداقل یک فرد از خانوادهای نیاز به شغل و کسب درآمد برای گذران زندگی دارد. این نیاز اما، در ایران اکثرا با جذب در بدنه دولت و یا انتظار جذب به بدنه دولت جواب داده شده است. بجای کار، تولید و شکوفایی، اداره و اداره و اداره بیشتری ایجاد شده است. بطوریکه برای یک کار معمولی که در بخش خصوصی با یک کارگر ساده با مدرک سوم راهنمایی قابل اداره و انجام است گاها بیش از ده نفر کارمند فوقلیسانس در بخش دولتی ایران مشغول به کار است.
دولت برای به تعویق انداختن زمان ورود جوانان به بازار کار سراب توسعه افقی آموزش عالی را در دستور کار قرار داده و به مدد تجهیزات مدرن که امکان کپی کردن را راحتتر کرده هر روز و هر روز بر تعداد مدرک بدستان منتظر ورود به بدنه دولت در حال افزایش است. اکثر کارشناسیهای مختلف انجام شده در حوزه استخدام فارغ از مباحث تئوریکشان، در عمل دوباره به استخدام دولتی منجر میشوند. دولت با کارمندان مدارج بالا، رفته رفته فربهتر و ناکارآمدتر میشود و از امکان عمل درست در شرایط لازم دورتر.
ورزش، آموزش، بهداشت، توریزم، صنعت، اقتصاد، کشاورزی و تقریبا همه چیز تحت تولیت و نیازمند تزریق منابع توسط دولت هستند، در حالیکه همه این موارد خود میتوانند کشوری را اداره کنند و دولت عملا نه مسئول رونق و شکوفایی که مسئول تخصیص درآمدی رایگان و مشخص به کارمندان و برخی از امور ضروری روزمره است.
با گسترش هرچه بیشتر کارمندیزم و سیستم اداری در کشور به دور از بازدهی و نتایج آشکار، فساد و بیعدالتی نیز به مجموعه عوامل ناکارآمدی افزوده میشود. آن دسته از کارمندان دولت که توان بیشتری دارند در قبال، هیچکاری، درآمدها و رانتها و منابع بیشتری نیز در اختیار میگیرند و عملا باعث احساس ناعدالتی هم میشوند. آنچه که کشور را از چرخه کارمندیزم و اداریزدگی خارج کند، هم اکنون دور از ذهن و دسترس است.
با خورده شدن تمام منابع توسط سیستم اداری، دولت در ایران فعلا شبیه ماری است که دم خود را میبلعد.