روح کلی باورهای موجود در مورد ورزش در ایران بر این محور استوار است که ورزش عامل بازدارنده از ناهنجاریها و عامل به وجود آورنده انواع سلامت علیالخصوص سلامت جسمانی است. این دیدگاه اگرچه ظاهرالصلاح است اما به نظر میرسد دارای ایرادات اساسی است. این نگرش تصور میکند ورزش یک واکسن است که باید آن را تزریق کرد و برخی ناهنجاریها را زدود.
امر ورزش، وجهه واقعی و جدی دیگری دارد و آن هم اینکه جامعه باید استانداردها و شرایط اقتصادی، اجتماعی و زیرساختی خاصی را داشته باشد تا ورزش در آن نهادینه و همگانی شود. با این دیدگاه اگر به مطالعات مرتبط با مشارکت در ورزش نگاهی اجمالی بیندازیم متوجه خواهیم شد اکثریت آنها به دنبال بررسی متغیرهای روانشناختی و فردگرایانه بودهاند و تمرکز حداقلی بر متغیرهای اجتماعی و غیرفردی وجود داشته است. از این جهت است که طرحهای کلان و هزینهبری همچون «طرح جامع ملی ورزش» با اتکا بر پیشفرضها و انگارههای ناصحیح به شکست انجامید.