دکتر ابوالفضل بجانی

از ورزش تا فرهنگ و اجتماع

هر دو رویکرد هواداران و نظریات مرتبط خود را دارد. اما تشخیص اینکه کدامیک در شرایط فعلی ایران کاربردی‌تر است به نظرم کار بسیار سختی است.

روزانه اخبار نامدیریتی‌ها، اختلاس‌ها، انتصابات انتسابی و انواع شیله‌وپیله‌ها و حقه‌های اداری و دولتی آشکار می‌شود. کافی است در کریدور یک اداره نیم ساعت قدم بزنید تا بدانید کدام مسئول به چه نماینده‌ای و وکیلی و وزیری وصل است و شایسته‌سالاری و شایسته‌گزینی و شایسته‌داری تقریبا ول‌‌معطل. دیگر مفسده‌ها هم به همین سادگی قابل درک است.

اما گیرم همه ادارات از فردا اصلاح شدند. دولت هم کار درست را انجام داد و هم کار را درست انجام داد. اما مردم چه!؟! بگذار صادقانه بپرسم، الان که ساعت دوازده و نیم شب است، آن فردی که همین الان در کوچه ما در حال زدن بوق متمد است، هم دولت است؟!

به سبب رویکرد انتقادی‌ام به مسائل، همیشه در هر موضوعی به مسئولان نقدی داشته‌ام و دارم. خیلی از آن‌ها موقعیت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی مملکت را طوری پیش برده‌اند که هر فرد عادی می‌تواند تمام مشکلات خود را گردن آن‌ها بیندازد و محق هم به نظر برسد. اما چند مدتی است به سبب برگزاری کلاس‌های «نیک‌زیستی» با چهره دیگری از مردم آشنا می‌شوم. بخشی از این مفهوم self responsibility یا خودمسئولیتی می‌باشد.

برای صحبت در این باب با آنچنان مقاومت و فشاری از طرف حضار روبرو می‌شوم که چندین بار دلم خواسته است بحث را رها کنم و خود را به کوه‌ودشت بزنم. تقریبا اکثریت افراد دوست داشتند با مقصر مطلق اطلاق کردن دولت حلقه خودمسولیتی را به گردن خود نیندازند. هرچند که در بسیاری موارد دولت مقصر نیز می‌باشد، اما ما چه؟!

یکبار در یکی از جلسات فردی که دیر آمده بود (منفی اول رفتاری)، بدون ملاحظه حرف را قطع می‌کرد (منفی دوم رفتاری)، پرخاش‌گرانه صحبت می‌کرد (منفی سوم رفتاری)، بدون اجازه از من از مطلبی که به امانت به او داده بودم عکس گرفت (منفی چهارم رفتاری) در مقابل ترجمه شعری که در پایان این مطلب ارائه خواهم کرد و برای او خواندم، به راحتی گفت؛ درست ولی دولت باید برای ما رفاه ایجاد کند، بعد از اتمام جلسه هم بطری‌های آبمعدنی و دستمال کاغذی را چنان دریده بود (منفی پنجم رفتاری) که گویی زامبی‌ها به میز حمله کرده بودند.

رجب ایوه‌دیک، هنرمند طنزپرداز ترکیه، در یکی از فیلم‌هایش برای اینکه بتواند لبتاپ دوستش را که شکسته است جایگزین کند، به کتابخانه دانشکده مراجعه می‌کند و بعد از اغفال زن میانسال مجرد کتابدار و گرفتن کتابهای زیاد از او، اقدام به فروش آن‌ها در کنار خیابان می‌کند. در بخشی از این فروش می‌خواست کتابی قطور را به دو دانشجو بفروشد. به آن‌ها گفت این کتاب خیلی قطور است و تک‌نفره نمی‌شود آن را خواند، این را دوتایی بخرید و یکی از این طرف و یکی از آن طرف بخوانید و در وسط به هم برسید.

فکر می‌کنم، اوضاع کنونی ما از تراژدی رد شده و به مرحله کمدی رسیده است. شاید بهتر است این کتاب را ملت و دولت با هم و هرکدام از یک طرف بخوانیم تا هم زودتر تمامش کنیم و هم در وسط به هم برسیم.

✅ شعر را در ایام جوانی از شاعری ترکیه‌ای خوانده بودم و اصل شعر و شاعرش را به یاد ندارم اما مضمون آن چنین است؛

امروز هم گذشت
در ناکامی‌هایم کمی خودم و کمی محیط مقصر بود
اما تاوان همه آن‌ها را من تنها پرداختم
فردا که شروع می‌کنم یادم باشد؛
مسئولیت محیط را هم به عهده بگیرم.

دیدگاهتان را بنویسید