حتما، فارغ از اینکه در چه سالهایی دانشآموز بودید، شما هم به یاد میآورید که سیستم آموزشی که در آن درس میخواندید «جدید» بود. افسانههای زیادی هم حولوحوش قوت آن و ضعف سیستم «قدیم» ارائه میشد.
اما واقعیت این است که آن افسانهپردازیها بیشتر از ضعف و قوتها برنخواسته بود و متعلق به یک جنون نوخواهی در فرهنگ ماست. فرهنگی که علیرغم بوقوکرنا و سروصدای نامتعارف و غیرمعمولش راجع به گذشته و تاریخ، هیچگاه از هیچچیزی راضی نیست و دائما به دنبال چیزی جدید است تا شاید عطش خود را رفع کند و چون این نوجویی اکثرا مبتنی بر سلایق آنی و متکی بر قدرت سازمانی یا سیاسی موجود است، اکثرا ثبات لازم را به خود نمیبیند و بعد از چند مدت کوتاهی دوباره توسط افسانهپردازان دیگری واژگون میشود. برای مثال در حالیکه که سکه رایج عهد احمد شاه قاجار در سوئیس هنوز هم کاربرد دارد در کشور ما حتی شکل سکههای دوره روسای جمهور قبل در ذهن کسی نمانده است، چه برسد به کاربرد آن.
سیستم جدید ۶-۳-۳ آموزش و پرورش نیز به نظرم بر همین منطق استوار است؛ جنون نوسازی. در حالیکه ضعفهای کتابها و دانش سیستم قدیم تقریبا نمایان شده بود و میشد آنها را بهبود داده و به حالت بهینه رساند، به یکباره همه چیز ویران شد و بنایی از نو بنیان گذاشته شد. بنایی که یقین دارم حتی قبل از رسیدن به پختگی بنای قبلی توسط دیگرانی واژگون خواهد شد.