اینکه این اتفاق باعث عکسالعملهای زیادی در جامعه شده است، خود از موضوع اصلی فاجعهبارتر است. اینکه هیچ تپهای نمانده است که نظام آموزشی سر آن گل نکاشته باشد یک امر محرز است. اما چرا جامعه فقط نسبت به رشته پزشکی حساس است نشان از فقر مطلق دانش و آگاهی نسبت به علم و دانشگاه و جایگاه رشتههای مختلف آکادمیک در زندگی انسانی است.
ممکن است یک پزشک، نهایتا در تمام عمرش ۱۰۰ یا ۲۰۰ یا حداکثر ۱۰۰۰ نفر را ناکار کند، اما یک مدیر ممکن است هزاران و صدها هزار و حتی نسلهایی را نابود کند. اما اینکه چرا چشم و وجدان جامعه صرفا با این رشته پزشکی تحریک میشود، یک فاجعه متکی به آگاهی است.
چرا تا کنون هییییچ شخصی نپرسید و نگفت که چه کسانی و کجا درس خواندگانی دریاچه ارومیه را خشکاندند، اما نسبت به یک آمپولزن یا نویسنده یک نسخه سرماخوردگی چنین حساس است، نشان از زمینه وجود فاجعه در جامعه است، فاجعهای که باید خیلی جدی آن را کاوید.