استعاره و تشبیه هنری است که با استفاده از آن میتوان دو موضوع یا مطلب را با استفاده از یک یا چند ویژگی آن دیگری توضیح داد و تشریح کرد. در تشبیه یا استعاره همواره باید دو موضوع مد نظر باشد، اول اینکه توضیح با تشبیه تقلیل و کاهش موضوع است و بهترین حالت توصیف و تشریح، حالت قائم به ذات است. دومین ویژگی هم این است که دو پدیده مورد تبشیه ممکن است در یک ویژگی با هم مشابه باشند اما در چند ویژگی دیگر حتی متضاد و متناقض هم باشند.
اگر سازمان را به یک خودرو تشبیه بکنیم بالتبع میتوانیم مدیر سازمان را هم راننده آن در نظر بگیریم. همانطوری که همه میدانیم برای یک رانندگی خوب چندین و چند مهارت گوناگون لازم است و یک راننده در آن واحد باید حداقلی از شرایط نرمافزاری و سختافزاری را یکجا با هم فراهم نماید تا ماشین او حرکت کند و در تمام مسیر هم به تمام اتفاقات و تغییرات مسیر واقف و مسلط باشد تا از بروز حادثه در هر سطحی جلوگیری کند. مثلا یک راننده نمیتواند و نباید فق بر موتور ماشین، یا لاستیک، یا چرخ دنده، یا فرمان و یا هر اجزای دیگر به تنهایی و یا تنها یک توانایی خود، یک سواری موفق داشته باشد.
بر همین منوال است، مدیریت سازمانها. مدیر سازمان برای موفقیت در امر مدیریت و برای اینکه به سرمنزل مقصود با بهینهترین حالت ممکن رهسپار شود، باید اولا امکانات سختافزاری حداقلی مورد نیاز خود را پیشبینی و فراهم کند و ثانیا تمام نیازهای انسانی و نرمافزاری سازمان متبوع خود را یا در خود ایجاد کند و یا برای کمبودهایش در قبال نیازهایش از افراد توانمند در آن حوزه استفاده کند. اغلب مدیران ما، دچار باریکبینی میشوند و تنها بر یک دارایی سازمانی و یا یک توانایی فردی خویش متکی میشوند. در اوایل، به خاطر قدرت قانونی مدیر کارهای انجام شده توسط او در حوزه خاص برجستهسازی شده و ارائه میشود.
اما، اگر ما واقعیتها و نیازها را نادیده بگیریم دلیلی بر این نیست که واقعیتها هم ما را نادیده خواهند گرفت. بلکه نیزاهای سازمانی مسکوت، در گذر زمان انباشته شده و در زمانی بروز خواهند کرد که حجم و اندازه آنها از توان پاسخگویی مدیر بیرون باشد. اولین اقدام مدیران بالادستی در موارد اینچنینی برکناری مدیر مربوطه خواهد بود و احتمالا انتصاب مدیری که این آن نیاز را بهتر و بیشتر از دیگر نیازهای سازمان مدیریت خواهد کرد. اما، باز واقعیت و نیاز در حال انجام کار خود هستند و ما را نادیده نخواهند گرفت.