… انسانهای هزاران سال پیش در مقابل تهدید و خطر طبیعت موجوداتی ضعیف و ناتوان بودهاند. اصل «صیانت نفس» و «ضرورت انطباق با شرایط و محیط» ارگانیسم را به تلاش و تکاپوی یافتن راهها و وسایل جبران ناتوانی خویش وامیدارد.
شاید وجود یک خطر و تهدید مشترک، یعنی تهدید طبیعت، عامل نوعی همدردی و همبستگی انسان با انسان بوده است. ولی بعد از هزاران سال تلاش و دستیابی به ابزارهای توانایی و کاهش نسبی تهدید و خطر طبیعت و فراغت از مبارزه تمام ظرفیت با آن، انسان به مبارزه با انسان میپردازد و از مرحلهای به بعد تکیه مبارزه از طبیعت متوجه انسان میگردد.
… طبیعت پدیدهای است لاشعور؛ حال آنکه انسان موجودی است ذیشعور. این تفاوت اساسی اثرات تبعی وسیعی در نحوه مبارزه و در ابزار آن دارد. من در رابطه با گرگ و سرما ناتوانم ولی دیگر این نگرانی را ندارم که گرگ و سرما بر ناتوانی من آگاهاند. حال آن که در رابطه با انسان علاوه بر ناتوامی این نگرانی هم وجود دارد که انسان برناتوانی من آگاه است. من به تجربه دریافتهام که وقتی تو بر ناتوانی من آگاهی، بیشتر هدف تهدید و آزارم قرار میدهی. بنابراین، یکی از مسایل من در زابطه با تو ضرورت و اهمیت پنهان نگهداشتن ناتوانیام از تو است!
این مساله جریانی را وارد رابطه من و تو مینماید که در رابطه با طبیعت نقش و کاربردی نداشته است. آن جریان عبارت است از ضرورت فریب و نمایش براساس علایم توانایی. در رابطه با گرگ و سرما من یا نمیتوانم خطر و تهدید آنها را دفع کنم یا نمیتوانم. به هر حال در زابطه با این گونه خطرات، نمایش توانایی هیچ نقشی و جایی ندارد. در این رابطه آنچه به کار دفع خطر میآید ابزارهای واقعی توانایی است – نه نمایش و وانمود به توانا بودن. ولی در رابطه با انسان -به دلیل ذیشعور بودن- من میتوانم حداقل مقداری از تهدید و خطر او را به وسیله استتار ناتوانی خویش و نمایش توانایی دفع و خنثی نمایم.
پس تا این جا یک بعد زابطه من و تو را فریب و نمایش تشکیل میدهد -فریب و نمایش با هدف استتار ناتوانی. من اکنون در تلاشم تا بوسیله پنهان نمودن ناتوانی خود هستی خویش را جز آنچه واقعا هست به تو نمایش بدهم. به عبارت دیگر میخواهم با نمایش توانایی، تو را نسبت به واقعیت هستی خویش در فریب نگه دارم و سوال این است که به چه طریق و با چه وسیلهای میتوانم چنین کنم؟ رفع واقعی ناتوانی یک طریق یا یک وسیله واقعی را میطلبد و اقتضا میکند. ولی استتار ناتوانی، یا نمایش توانایی جز به وسیله علام، سمبلها و نشانههای توانایی چه وسیله یا طریق دیگری میتواند داشته باشد، چه معنایی میتواند داشته باشد؟!
بریدهای از کتاب «آگاهی»، نویسنده؛ محمدجعفر مصفا
خیلی خوب بود.
لطف دارید.
lمتن خوبی بود آقای دکتر
جالب بود:-)
سلام و یورولمیاسیز
متن خیلی جالیبی بود
ب نظر من با استتار توانایی نه تنها بقیه ،خود استتار کننده هم فریب میخوره!!!! و ب نظرم بیشترین و بدترین ضررش هم به خود فرد میرسه !پس در نتیجه با استتار تنها خود شخص آسیب پذیر تر میشه
حدس بزنید من کی هستم جناب دکتر