برخلاف اعتقاد سیاسیون، که معتقدند در ایران احزاب وجود ندارد، عملا میتوان تعداد احزاب ایرانی را با تعداد «تاکسیها» با اهیت تحلیل آزادانه سیاسی، «مهمانیهای خانوادگی» با ماهیت نمایش آمادگیها و آگاهیهای عمیق سیاسی برای اقوام و تعداد «توالتهای عمومی» با ماهیت کنش رادیکال سیاسی با مصداق شعارهای براندازنه و یا گرایشات دگرباشانه، برابر گرفت.
این حقیقیت است که همه ما میتوانیم در مورد موضوعات و اتفافات عمیقا سیاسی به ایدهپردازی بپردازیم و قبلا از رسیدن به نتیجهای خاص و به هنگام خورد کفگیرمان به اطلاعات با استفاده از یک داستانک، موضوع را به میدانی دیگر بکشانیم، مانند کودکی که در شنا از همبازیهایش عقب افتاده و آنها را دعوت میکنند اگر راست میگویند با او مچ بیاندازند.
ما از آخرین طوفانهای اروپا، اخبار دزدیها و قتلهای آمریکا و اخبار دقیق انتخابات بسیار پیچیده آمریکا به اندازه هر آمریکایی وطنپرستی آگاه هستیم. ما همچنان و در عین حال میتوانیم اخبار فوتبال اروپا و بسکتبال آمریکا و دو و میدانی جاکائیکا را به دقت زایدالوصفی تحلیل کنیم. این حقیقتی است که دانش ما ایرانیها اقیانوسی است که هر نوع موجودی را در خود جا داده است، البته اقیانوسی با عمق دو سانتیمتر.
ما محصول فرهنگی هستیم که اگر راجع به همه چیز ندانیم و با ولع توضیح ندهیم احمق جلوه میکنیم. البته، معمولا حیطهای که در آن تحصیل کردهایم یا مشغول به کار هستیم از اظهار نظرهای ما محروم هستند و گردن ما بیشتر به حوزههای غیرتخصصی دراز میشود.
پارسال، به مناسبت مسابقات ورزش دانشجویی در گوانجو کرهجنوبی حضور داشتم. میان داوطلبان، دانشجویی کرهای که مدرک ارشدش را از یکی از ایالتهای ایالات متحده دریافت کرده بود، وجود داشت. از او پرسیدم، برای رفتن به کره شمالی و پیونگ یانگ باید چکار کنم؟ و او گفت از اینجا نمیشود به کره شمالی رفت. وقتی از او در مورد چرایی عدم امکان رفتن به کره شمالی پرسیدم هیچ ایدهای نداشت، تا آنجا که من رنج آگاهیبخشی در مورد وقایع سالهای جنگ سرد را و تعلق کرهها را به یکی دو قطب جنگ سرد را بر خود هموار کردم، تا دیدگاه بازتر و دقیقتری به همسایه همجنس شمالی خود داشته باشد.
اما حقیقت ماجرا چیست؟ فکر میکنم، ما بیش از حد سیاستزده هستیم و محصول فرهنگی هستیم که فکر میکند که اگر به آکواریم نگاه کند شناگر و غواص ماهری خواهد شد. ما اغلب کمترین علاقهای به کار و یا رشته خود نداریم و دوست داریم و حرف زدن در تمام حیطهها به جز حیطه تخصصی خود، به نمایش آگاهی و تخصص بپردازیم. در عرض چند ثانیه و با کمک اطلاعات ویکیپدیایی، علل توسعه – عقبماندگی، شکست – موفقیت، شهر، استان، کشوری را به دقت تشریح کرده و در بستههای ساده و زیبا برای تحویل به اطرافیان آماده کنیم.
یک داستانک، ناتمام جالبتر دیگر، تاکنون بعد از گذشت یک سال، هنوز موفق نشدهام یک خاطره و یا تشریح از وضعیت کرهجنوبی را با موفقیت برای اطرافیان بیان کنم. معمولا بحث قطع شده و از شنا به میدان مچاندازی منتقل شده است، سرمطلع انتقال بحث به یک موضوع دیگر در این مورد معمولا با یکی از جملات زیر شروع میشود:
کرهایها میومدن ایران برای کلفتی
وقتی ما ورزشگاه آزادی داشتیم اونا هیچچی نداشتن
یخچال آزمایش ما از سامسونگ اونا قدیمیتره
و …