ورزش مینیاتور جامعه است یا به عبارتی دیگر، ورزش نمونه کوچک جامعه است که دیگر این جمله لوث شده و به یک کلیشه تبدیل شده است. اما، اگر با نگاهی صادقانه و موشکافانه اتفاقات چند سال اخیر و چند ماه اخیر کشور را بررسی کنیم واقعا پی خواهیم برد که مدیریت ورزش ما نمونه کوچک شده مدیریت اجتماعی و سیاسی و عمومی ماست. برای مثال به کدهای زیر دقت کنید؛
✅ انتخاب اشتباه طرفهای بینالمللی برای مذاکره
✅ سر و صدای فراوان در مورد مذاکرات و توافقات بینالمللی
✅ مذاکرات ناموفق و بینتیجه
✅ رفت و آمد و قولهای مبتنی بر اصلاح شدن امور در حالیکه همه چیز بدتر میشود
✅ تصمیمهای آنی و بدون اطلاع و همیاری و همراهی افکار عمومی
✅ هزینه از جیب مردم برای اشتباهات مدیریتی
✅ دلسرد کردن مردم از حضور و پشتیبانی و …
آیا همانقدر که این کدها برای مدیریت ورزش ما صادق است، همانقدر و حتی بیشتر هم برای مدیریت عمومی ما هم صادق نیست؟!
حالا تحلیل «ورزش هر کشور نمونه کوچک و ماکت آن کشور است»، خیلی درست به نظر نمیرسد؟