دکتر ابوالفضل بجانی

از ورزش تا فرهنگ و اجتماع

قبل از اینکه برای اولین بار به پاریس بروم تصوری فرازمینی از این شهر در ذهنم ایجاد شده بود‌. همه‌اش محصول فیلم‌ها و ادبیات و رمانتیزم بود. نه اینکه پاریس بد است، اما همه ما -جهان سومی‌ها- پاریسی در ذهن داریم که آن پاریس فقط در ذهن ماست. برای همین است که ظاهراً سندرومی وجود دارد به نام سندروم پاریس که به دلشستگی و ناامیدی بعد از اولین دیدار از پاریس اطلاق می‌شود.

ساده‌تر بگویم، به همان میزان که تصوراتی که بسیاری از افراد در اروپا از ایران دارند و زندگی در اینجا را معادل با زندگی در خون و آتش تصور می‌کنند نادرست است، شناخت عمومی ما از اروپا نیز دچار نقصان است. بعضاً کسانی که تا حال ۲۰ کیلومتر از زادگاه خود دورتر نرفته‌اند آنقدر با سرمطلع «در کشورهای خارجی» استدلال می‌کنند که خود نیز دچار واقعیت‌پنداری خیالات می‌شوند. باز هم تاکید می‌کنم که ابدا منظورم این نیست که اروپا جای بدی است، بلکه می‌خواهم بگویم که لزوما آنجایی نیست که ما در ذهن خود می‌پرورانیم. دعوت می‌کنم بخشی از گفتگویم را با یکی از دوستانم که به تازگی ساکن مادرید شده است از نظر بگذرانید؛

🔻سلام
کئف و احوال
نجورسن
گلمیشم مادریده
ولی پشیمانم
اصلا اونی که فکر می‌کردم نیست
همش سرم می‌زنه برگردم
خیلی سخت گذشته یه هفته‌ای که اینجا بودم
خانمم دو ماه دیگه میاد
رفاهی و راحتی که ایران داشتم کجا و اینجا کجا؟!
بتر داریخیرام
نظرین ندی؟ نئینیم؟

✅ سلام —- جان
این دقیقا اون چیزی هست که من همیشه به دوستان می‌گم
اونی که خیال می‌کنیم نیست اروپا
ولی من جای تو باشم حتما می‌مونم و جا نمی‌زنم در تعقیب اهدافم
خیلی بهتر و بهتر خواهد شد و تو هم عادت می‌کنی ولی هیچ موقع به تصور ذهنی که داری نخواهد رسید

🔻شاید بهتر بشه
اولش خیلی سخته 😔😔😔

✅ای جان
بهتر نمیشه
ولی عادت می‌کنی
مثل مرند
مثل تهران و مثل هر جای دیگه که عادت کردیم و فکر کردیم بهتر شد

اصلا به فکر نصفه برگشتن از راهت نباش ولی این ایده رو که فکر می‌کنی رفتی بهشت از مغزت بیرون کن

🔻این همه زحمت کشیدم تا بیام
واقعا ارزش نداره 😁

دیدگاهتان را بنویسید