دکتر ابوالفضل بجانی

از ورزش تا فرهنگ و اجتماع

عزت نفس و استعمار عاطفی

یکی از ضروریات روانشناختی و شخصیتی هر فرد داشتن عزت نفس است. یعنی اینکه انسان برای خود حرمت قائل شود و خود را در شرایطی قرار ندهد که خود یا دیگران ارزش و جایگاه او را خدشه‌دار کنند. استادی داشتیم که در این مورد می‌گفت؛ روانشناسان پلیس اگر در مذاکره با فردی که در حال ارتکاب خودکشی – مثلاً پرتاب خود از بلندی – است، متوجه شوند که هنوز ته‌نشینی از عزت نفس در فرد باقی مانده به این نتیجه می‌رسند که خودکشی نخواهد کرد.

سال‌ها پیش در وبلاگی که توسط یک پزشک ایرانی ساکن در آمریکا نوشته می‌شد مطلبی را خواندم که برایم بسیار جالب بود. پزشک جوان که طلاق گرفته و از ایران رفته بود و در آنجا دچار مشکلات عدیده شده بود تصمیم به مراجعه به روانپزشک کرده بود‌‌. روانپزشک بعد از شنیدن مشکلات و درددل این فرد در جواب به او گفته بود؛

It is not a pathological situation, but a human condition –
این شرایط یک موقعیت آسیب‌شناختی نیست، بلکه شرایط طبیعی زیست انسانی است.

همه انسان‌ها، به تبع انسان بودنشان، مشکلاتی دارند و خواهند داشت. یک نفر نمی‌تواند انگشتش را بالا بگیرد و بگوید که من مشکلی ندارم. یعنی هرچند مقدار و نوع مشکلات در افراد متفاوت است اما وجود مشکلات در همه مشترک است. در این میان برخی از انسان‌ها با نادیده گرفتن عزت نفس خویش و بیشتر برای استعمار عاطفی مخاطب خود همواره از مشکلات خود دم می‌زنند.

استعمار عاطفی

اینکه ما جهت حل مشکلات خود هم تلاش فردی نماییم و هم به مبادی و مراجع دارای صلاحیت راهنمایی و کمک و حمایت مراجعه کنیم ابدا و اصلا امری مذموم نیست. اما اینکه سفره دل خود را پیش هر فردی که نه مشکلات ما به او ربط دارد و نه توان و صلاحیت بررسی آن را دارد باز می‌کنیم، احتمالا نه تنها راهکاری برای ما به بار نخواهد آورد بلکه ممکن است به عزت نفس ما هم صدمه زند.

علاوه بر این، در مواردی که با بیان مشکلات شخصی خود در صدد توجیه صدمه‌رسانی یا اجحاف در حقوق دیگران باشیم و یا از مسئولیت‌مان فرار کنیم، وضعیت به مراتب بدتر است و حتی می‌شود نام آن را کلاهبرداری عاطفی هم گذاشت.

دیدگاهتان را بنویسید