📍سالهای سال شعار و آرزوی ورزشیهای دانشگاهی، حاکمیت بر ورزش جهت پیشبرد علمی آن بود. امری که هرچقدر محقق نمیشد، ادعاهای بیشتری را برمیانگیخت. تقریبا همه به این نتیجه رسیده بودند که تنها ضعف و نقص ورزش کشور تسلط غیرورزشیها و غیرعلمی بر آن است. تصور عمومی این بود که ورزش، سوار راهواری است که سوارکاران نابلدی آن را هدایت میکنند. هر دلیل و برهانی، صحیح یا غیرصحیح، مربوط یا نامربوط، نهایتا برای تثبیت این ادعا بکار گرفته میشود.
📍بعد از سالها، به ناگاه و از روی تصادف و نه از روی برنامه و تلاش، همای سعادت بر دوش یکی از مدعیان دانشگاهی ورزش نشست و ایشان شال و کلاه خود را بست و تمام دوستان دانشگاهیاش که همگی مفتخر به مقالهنویسی و روش تحقیقدانی بودند گرد خود جمع آورد و با توشهای پژوهشی به میدانی کاملا عملیاتی وارد شد. هرچه زمان پیشتر رفت، سوار ورزش بیشتر چموشی کرد و زمین سواری بیشتر باتلاقی شد و اندوختههای پژوهشی در این میدان آنچنان ناکارآمد نشان داد که نهایتا راهکار استعفا از آستین درآمد و منوال به مدار قبل بازگشت.
📍با تجربه ناموفق علمیون در میدان عملیات، این بار ورق برگشت و زبانها در مذمت دانشگاهیان به صراحت و صرافت افتاد. اینبار نیز تصور بر آن بود، و هنوز هم بر آن مدار میچرخد که، سوار ورزش را هر سوارکاری لایق هست الا تحصیل کرده و دانشگاهی ورزش. لفظ تحصیلکرده و دانشگاهی ورزش چنان سخیف شناسانده شد و چنان نحیف شد که گویی تحصیل علم ورزش گناهی بس بزرگ بوده است و تحصیلکردگان ورزش دشمن اصلی آنند.
📍آنچه واضح و مبرهن است هر دو طرف ادعا در خطا بودند و هستند و موضوع رکود و کساد ورزشی در کشور بسیار پیچیدهتر از آن است که فقط به افراد حاکم آن نسبت داده شود. ورزش کشوری که از نظر اجتماعی در حال گذر از سنت به مدرنیته است و به گاه نیاز شتری است که نمیپرد و مرغی است که نمیبرد، نیازمند توجهی فراتر از متهمسازی فقط حاکمان آن است.
📍هرچند نقش هر فرد در مدیریت سازمان تحت ادارهاش بسیار بیبدیل است و چه بسا سازمانها و نهادهای در حال انزوا و رکودی که با مدیریت یک فرد یا جریان فکری نجات یافتهاند، اما سخت است ماشهچکان سلاحی شدن که تیری در خشاب ندارد. بدین سبب و با توجه به شرایط کنونی، دعوت از تمام منتقدان و حملهوران به دانشگاهیان ورزش به حفظ آرامش و تلاش برای درک بهتر نهاد ورزش در واقع دعوت به گذر از مرحله ناسزا و دشنام بعد از ناکامی به مرحله تجربه و یادگیری از آن است.
📍هرچند دانشگاهیان یکبار به صورت مستقیم نتوانستهاند کشتی ورزش را به سرمنزل مقصود برسانند، اما ذکر چند نکته در این باب و جلب توجه به آن ضروری است:
اول اینکه اکثرا یورشوران به دانشگاهیان ورزش خود نیز اغلب و حداقل یک مقطع در دانشگاه تحصیل کردهاند و اساسا حاکمیت خود آنها هم نوعی حاکمیت دانشگاهیان و علمیون محسوب میشود
دوم، باید گفته شود، انتخاب فردی از بین دانشگاهیان ورزش با مطالعه و مطابق با نیاز ورزش نبود و احتمالا بسیاری نیز قبول دارند که افراد علمی ورزشی دیگری وجود داشتند و دارند که تسلط اجرایی بسیار بیشتری به نهاد ورزش در کشور دارند، اما به هر دلیلی از دیدهها پنهان ماندند و نهایت گناه یک نفر و تیمش به پای یک اندیشه و جبهه فکری نوشته شد
و سوم اینکه، همانگونه که واضح و آشکار شد که تسلط و حاکمیت یک جریان و نحله فکری خاص توان جوابگویی به نیازهای نهاد ورزش را نداشت، احتمالا ادامه روند فعلی و تکفیر دانشآموختگان و اساتید ورزش که گاها خود نیز منتقد سرسخت شرایط موجود بودند، در آینده با موفقیت عملی و اجرایی زیادی روبرو نخواهد بود
📍📍و نهایتا مطلوب است بیشتر از آنکه سوارکارانی از طیفها و روشهای گوناگون را متهم به نابلدی کنیم، به شناسایی سوار چموش ورزش و میدان باتلاقی آن متوجه شویم و اندوختههای گرانقدر ملی کسب شده در طول دهههای گذشته را با نگاهی طیفی و سطحی مغفول و بیاثر نگذاریم. رشد و توسعه واقعی ورزش نیازمند همکاری و همدلی همه اهالی آن است، نه رو در روی هم قرار گرفتن بخشی در مقابل بخشی دیگر.