دکتر ابوالفضل بجانی

از ورزش تا فرهنگ و اجتماع

کافیست یک موضوع بسیار ساده را بگیرید و هرچقدر می‌توانید آن را بپیچانید و از دسترس فهم خارج کنید و به گونه‌ای اینکار را انجام دهید که شنونده و یا گوینده احساس کند و یا با خود بگوید که تنها راه حل خلاصی از این موضوع پذیرش آن است. هرچقدر در این مهارت پیشرفته‌تر باشید سیاست‌مدار قوی‌تری هستید. نهایتا اگر در پیچیده‌سازی و خارج کردن موضوعات از محدوده فهم و درک تا آنجا پیش رفتید که خودتان هم دقیق ندانستید که موضوع چیست و شما کجای مساله قرار دارید، با عرض تبریک فراوان شما دیگر یک سیاست‌مدار کارکشته هستید و می‌توانید از هر مهلکه‌ای به طریقی جان سالم به در ببرید. این، به نظرم، دلیلی است که چرا مردم اغلب دوست دارند از سیاست احتراز کنند و آن را به صاحبانش بسپارند.

اما، در دیگر سو، می‌توان پیچیده‌ترین مسائل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مدیریتی و … را برداشته در قالب ظرف ورزش قرار داده و با قراردادهایی از پیش تعیین شده و شفاف و حداکثر دو یا سه نوع نتیجه مورد انتظار آن را به سطح فهم عمومی و اقبال همگانی کشاند. موضوعاتی از قبیل؛ خصومت‌ها و دوستی‌های قومی و ملی، رقابت‌های شهری و منطقه‌ای، توانایی اقتصادی و مدیریتی، توانمندی‌های ورزشی و بدنی و … را می‌توان در بوته آزمایش ورزش قرار داد و نهایتا نتیجه‌ای قابل فهم و جلوی چشم همه از آن به دست داد. بطوریکه طرفین، یا خواهند برد یا خواهند باخت و نهایتا در برخی از گونه‌ها ممکن است به تساوی هم برسند.

این دقیقا بر خلاف پارادایم سیاسی است که تقریبا هیچ چیز قابل فهمی وجود ندارد، فرایند و قراردادهای شفاف و منصفانه انگاشته‌شده‌ای وجود ندارد، نتایج می‌تواند از سوی تمام طرفین درگیر اغلب به پیروزی، تعبیر و تفسیر شود و همه چیز اغلب گمراه کننده است. این را می‌توان دلیلی دانست که حتی سیاستمداران هم دوست دارند موقتا یا دائمی در حیطه ورزش زورآزمایی کنند، چون هرچه باشد آنها هم انسان هستند و در معرض دائمی ابهام و پیچیدگی بودن برای آنها هم می‌تواند فرسودگی‌آور باشد. حتی بیشتر ازین، دلیل ورود و یا علاقه به ورود اکثرا اقشار جامعه به ورزش و یا بخشی از قلمرو ورزش هم می‌توان همین باشد. چون ورزش، هرچند نتایج مهم و قابل اتکایی دارد، اما برای همه فرایندهایی قابل درک، ساده و شفاف دارد.

همه افرادی که به طریقی و به اندازه‌ای مشغول پیچیده‌سازی زندگی در محیط کاری یا شخصی خود هستند، با ورود به ورزش می‌توانند فضای آرام و البته محلی برای تخلیه پیچیدگی‌های غیرضروری و اغلب خودساخته را تجربه کنند. این به نظرم دلیل این موضوع است که به تعداد ساکنین هر مملکتی متخصص و آگاه ورزشی داریم، بدین معنی واضح‌تر و عینی‌تر که مثلا در ایران هشتاد میلیون کارشناس ورزش به صورت مسالمت‌آمیز با هم زندگی‌ می‌کنند. بدین سبب، پیشنهاد و یا آرزو می‌کنم، از تسلط زبان سیاسی بر اجتماع کاسته شده و زبان ورزشی و نهاد ورزش احاطه بیشتری بر اداره امور انسانی پیدا کند.

دیدگاهتان را بنویسید