دکتر ابوالفضل بجانی

از ورزش تا فرهنگ و اجتماع

شکست یتیم است ولی موفقیت چندین پدر دارد.
باخت تیم ملی ایران، هرچند ناراحت‌کننده ولی غیرمنتظره نبود. تا حدودی واقف هستیم که فوتبال میناتور زندگی واقعی و منعکس کننده حقایق و واقعیت‌های اجتماعی است. تلاش و پشتکار منجر به نتیجه می‌شود و خیال و آرزو منجر به توهم. کجای جامعه ما در چند سال اخیر آنقدر پویا بوده که منتظر اول بودن فوتبالمان بعد از چهل سال باشیم؟ دنبال سیاه‌نمایی نیستم اما مگر در معماری، شهرسازی، ترافیک، کشاورزی، حسابداری، مدیریت، بیمه، آموزش و پژوهش و … اول بوده‌ایم که در فوتبال هم باشیم؟ متاسفانه مسکن «ایرانی» بودن ما را به سمت خماری می‌برد. به جای تفسیر، تحلیل و اصلاح دوست داریم خود را زیر سایه مصونیت ایرانی بودن به دلخوشی‌های واهی بسپاریم. گزارشگر تیمی که به جمع چهار تیم راه نیافته می‌گوید ما ایران هستیم و بر فوتبال آسیا آقـایی می‌کنیم. چنین دیدگاه‌هایی است که حرکات سخیف حمله به دیگران در شبکه‌‌های اجتماعی را رقم می‌زند و بعدا هم دنبال مقصر آن می‌گردیم. حمله به صفحات مختلف داوران و بازیکنان و فدرارسیون‌های بین‌المللی راهی نیست که پایانش «موفقیت» باشد، بل به ناکجاآباد می‌سرانجامد.
اگر دنبال موفقیت هستیم باید به دور از فساد و روابط نامتعارف به کار و تلاش مداوم روی بیاوریم، روحیه ایرانی «من آنم که رستم بود پهلوان» تا به حال دردی از ملتی دوا نکرده است و برای ما هم کار نخواهد کرد. اگر می‌خواهیم در میادین ورزشی علی‌الخصوص فوتبال موفق باشیم، باید به جای تسلیح گزارشگران تلویزیونی‌مان به نفرت‌پراکنی علیه دیگران علی‌الخصوص اعراب که خواسته یا ناخواسته با آنها همسایه‌ایم و به هزاران دلیل نباید با آنا دشمن باشیم، باید سیستم و نظام فوتبالمان را طوری تقویت کنیم که ثمره اثربخش، کارا و مداوم داشته باشد.
مطلبی از دوست عزیزم سیدمصطفی جمشیدی، کارشناس ارشد جامعه‌شناسی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران در رابطه با پیشانی‌خوانی خارجی‌ها از روحیات نامطلوب ما، توجهم را به خودش جلب کرد. خواندنش خالی از فایده نیست:
وقتی کیروش پرتغالی به کوروش ایرانی تبدیل می‌شود.
وقتی تیم ملی فوتبال ایران در جام ملت‌های آسیای سال 2007 در ضربات پنالتی مغلوب کره جنوبی شد، امیر قلعه‌نوعی، مربی وقت تیم ملی گفت: تیم من بدون شکست از جام حذف شد! مربیان تیم‌های لیگ برتر ایران هم همواره بر تسلط تیم خودشان بر بازی و شانسی بودن گل‌های حریف اشاره می‌کنند. (علی دایی بعد از شکست 3 بر یک مقابل تراکتور در تهران که منجر به اخراجش شد، گفت: تراکتور حتی یک فرصت هم نداشت!) سال‌هاست که با این خیال‌پردازی‌های مربیان ایرانی زندگی می‌کنیم و به نوعی به آن عادت کرده‌ایم اما مربیان خارجی همواره منطقی متفاوت ارائه کرده‌اند. وقتی در سال 2000 خبرنگاری از بلاژویچ (مربی وقت تیم ملی) در خصوص شایعۀ حرف شنوی وی از علی دایی پرسید، جواب داد: دایی بازیکن بزرگی است و سال‌هاست در تیم ملی و اروپا بازی می‌کند، من همواره با او مشورت می‌کنم!
کالوس کیروش، مربی حرفه‌ای بود که به فوتبال ایران آمد، اما به نظر می‌رسد او در سال‌های اخیر سیر ایرانی شدن را طی کرده و با وقوف به قدرت تاثیرگذاری این خیال‌پردازی‌ها و توهمات در جامعۀ ایرانی و کارکردشان، مثل مربیان ایرانی و در مواردی شدیدتر از آنان، اصطلاحا «توهّم می‌زند». کیروشی که به داور استرالیایی به خاطر چشم‌پوشی نکردن از خطای پولادی حمله می‌کند، آیا فراموش کرده است که در بازی ایران و ازبکستان در تاشکند (مقدماتی جام جهانی 2014)، توپ بیش از یک متر از خط دروازۀ ایران گذشت و همه دیدند جز داور و ایران با دست پر از آن بازی بیرون آمد و بلکه از همان بازی بلیط برزیل را گرفت؟ کیروش و هر فرد منطقی و فوتبال بلدی می‌داند که داور، قوانین و … جزوی از ارکان ورزش فوتبال هستند و ما با پذیرفتن این ارکان وارد زمین بازی می‌شویم اما نکتۀ قابل تامل این است که کیروش پرتغالی که تازگی‌ها لقب «کیروش ایرانی» را گرفته است، پی به میزان تاثیر این توهمات، فرافکنی‌ها و خیال‌پردازی‌ها در جامعه ایرانی برده است.

2 thoughts on “شکست یتیم است ولی موفقیت چندین پدر دارد: وقتی کیروش پرتغالی به کوروش ایرانی تبدیل می‌شود.”
  1. سلام
    استاد خیلی خیلی ببخشید/با تاکید دوباره بر این مطلب که باید دانست (اگر آرزو نباشد هیچ پشتکاری شکل نمیگیرد)لطفا جمله درج شده را تغییردهید.
    آرزووخیال نیروی محرک برای تلاش وپشتکار حرکتی مستمر برای گرفتن نتیجه مطلوب میباشد.پس توهم ناشی از نداشتن تلاش ونشستن در سایه ارزوهاست.
    استاد این دو واژه مکمل یکدیگرند وبه تنهایی به چیزی منجر نمیشوند.
    در رابطه با باختمون هم باید بگم کسی به این موضوع اشاره نکردکه آرزوی همه ما قهرمانی بود واین آرزو را آقای کیروش در چهره چه نوع تلاشی نقش زده بود؟یعنی یک بازیکن ملی(پولادی) اینقدر عاجزاز تحلیل حساسیت بازیست که نمیتونه درک کنه با داشتن یک کارت زرد باید بیشتر مراقب حرکات تظاهری باشه.این اشتباه بر میگرده به عدم درایت آقای کیروش دراماده سازی بازیکنان برای تلاش مضاعف توام با تمرکز در چنین بازی حساسی که این چنین نتیجه تلخی رو رقم میزنه.
    کاش همیشه بتونیم حقیقت را بپذیریم ونقدی صحیح از ان داشته باشیم تا حداقل کوچکترین کمکی باشه برای تلاش منطقیتر در رسیدن به آرزوهامون.
    با آرزوی موفقیت روز افزونتان البته در سایه تلاش خودتان.شب خوش استاد.

  2. سلام دکتر، من دقیقا با شما همنظرم ، کاش به جای توهم زدن، انتخاب ،تلاش و یرنامه ریزی درستی داشتیم. متأسفانه ما ایرانیها عادتمونه، خار رو تو چشم بیگانه ها میبینیم ، اما نیزه رو تو چشم خودمان نه!!!!!!!!!!!!!!!!
    کلا غریبه پرستیم. به نظر من آقای قلعه نوعی حتما میتونست نتیجه یهتری بگیره

دیدگاهتان را بنویسید