گلهورن: چطور جرات کردی بیای؟
همینگوی: ببخشید عزیزم؟
گلهورن: چرا منو تو این جهنم انداختی؟
همینگوی: به دلیل اینکه تو متوجه نمیشی گلهورن، تو اینجا تنهایی، این شهر مردان از جان گذشتهست، کسایی که میدونستند میمیرن، اینجا مردان وحشی…
آزادند، و در مورد یکی از آنها که میتونه در شب تاریک یه خانم زیبا مثل تورو …….
گلهورن: باشه همینگوی فهمیدم، اینجا جنگه و من نمیشه به کسی اعتماد کرد، چطور میتونم بفهمم که به تو میشه اعتماد کرد؟
همینگوی: بهترین راه برای اینکه بفهمی به کسی میشه اعتماد کرد یا نه؟ اینه که بهش اعتماد کنی ….
Hamingway & Gellhorn
اعتماد……………………….بهترین حس تو دنیااگه…؟
اعتماد… تجربه…. نهایت… فهمیدن این چند نقطه(شیرین/شور) و رسیدن به نهایت= دگرگون شدن حیات
و چقدر این اعتماد بزرگ